من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن حق کسانی است که نمی دوند.
|
شخصي براي خريد كفش نو راهي شهر شد. در راسته ي كفش فروشان انواع مختلفي از كفش ها وجود داشت كه او مي توانست هر كدام را كه مي خواست انتخاب كند فروشنده حتي چند جفت هم از انبار آورد تا او آزادي بشتري براي تهيه كفش دلخواهش داشته باشد. مرد يكي كفش ها را امتحان كرد،اما هيچكدام را باب ميلش نيافت. هر كدام را كه ميپوشيد ايرادي بر آن وارد مي كرد،بيش از ده جفت كفش دور و برش چيده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله ي هر چه تمام تر به كار خود ادامه ميداد مرد ديگر داشت از خريدن كفش نا اميد ميشد كه ناگهان متوجه ي يك جفت كفش زيبا شد.آنها را پوشيد.ديد كفش ها درست اندازه پايش هستند. چند قدمي در مغازه راه رفت واحساس رضايت كرد. بالاخرهتصميم خود را گرفت. از فروشنده پرشيد:قيمت اين جفت كفش چقدر است فروشنده جواب داد:اين كفش ها، قيمتي ندارند مرد گفت:چه طور چنين چيزي ممكن است.مرا مسخره ميكني؟ فورشنده گفت:ابداً،اينها كفش هاي خودت است كه هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتي! اين داستان زندگي اكثر ما انسان هاست. ايده آل ها و زيبايي ها را در دنياي بيرون جست و جو مي كنيم. خوشبختي و آرامش را از ديگران مي خواهيم. فكر مي كنيم مرغ همسايه غاز است. خود كم بيني و اغلب خود نابيني با عث مي شود كه انسان خويشتن را به حساب نياورد و هيچ نشاني براي خودش قائل نباشد نظرات شما عزیزان: من از خدا خواستم ... ارزش آرام ولي مصمم سجده آيا ميدانستيد؟ خداوند هيچ مشكلي را بدون راه حل نمي گذارد شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشه! چرا ما قدر مادرانمان رو نميدانيم!!!!! حرف هاي قلبمان درسي از سفر غازها اين شعر شما را ياد چه خاطره اي مي اندازد!!!؟ گنج پنهان خانه تكاني دلت مبارك!!!! حرص مداد رنگی زندگي مثل چاي است چقدر خنده داره مرد تاجر چه چیز های سخته وچه چیز های آسان وعده |
|